خلاصهـ یـ قسمتـ 265(از جمـ تیویـ)
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
خلاصهـ یـ قسمتـ 265(از جمـ تیویـ)
نوشته شده در شنبه 29 آذر 1393
بازدید : 829
نویسنده : صنم احمدخان

صنم داره برای آهیل غذا میبره(پای سیب+ساندویچ و هر غذایی که آهیل دوست داره.همون پای سیبی که غزاله و شوهرش توش دارو ریخته بودن).غزاله و شوهرش و تنویر یه گوشه ایستادن.غزاله میگه:((حالا صنم داره با سینی غذا میره سمت اتاقشون.همون غذاییه که ما بهش دارو اضافه کردیم.همچین که صنم بخوره هوش از سرش میپره!))تنویر میپرسه:((تو دارو رو به غذا درست اضافه کردی دیگه آره؟اون غذا رو آهیل نباید بخوره.))غزاله میگه:((آره آره خانوم.آخه صنم داشت یه چیزی عین ساندویچ درست میکرد،ما به اون که دارو نزدیم،چون اون رو آهیل میخواد بخوره.ما دارو رو به اون یکی غذا اضافه کردیم.))تنویر میپرسه:((آره همونو میخوام بدونم کدوم غذا؟))شوهر غزاله میگه:((یه مایع سفیدی اونجا بود که صنم اونو گذاشتش تو ماکروفر.به همون زدیمش.))غزاله میگه:((آره صنم توش سیب ریخته بود شبیه حلوا بود.آهیل هم که از اونا نمیخوره!))و میخندن.تنویر میگه:((اون غذا که الان گفتین،شما دو تا عقل تون رو از دست دادین؟؟آخه کی حلوا رو میذاره توی فر؟حتما پای سیب بوده.آهیل هم خیلی دوست داره.واسه همینم صنم درست کرده.اگه آهیل از اون بخوره اونوقت همه چی نقش بر آب میشه.چیکار کنم؟))تنویر مظطربه.

صنم داره با سینی غذا وارد اتاق میشه که یهو آهیل در رو کمی میبنده(طوری که صنم اتاقو نبینه) و نسبتا داد میزنه:((نباید بیای تو!))بعد آروم تر میگه:((امممم...یعنی هنوز نباید بیای تو!))صنم که شوکه شده میپرسه:((این چیه پوشیدی آهیل؟))آهیل میگه:((این؟ببینم دوستش نداری؟))صنم میگه:((چرا دوستش دارم ولی چیشد یهو اینو پوشیدی؟))آهیل میگه:((خب اممم...قرمز رنگ مورد علاقته.))صنم میگه:((آره هست ولی تو چرا...))آهیل میگه:((ولش کن تو از اینجا برو.من برات یه...اممم...سوپرایز دارم!))

-چی؟

-روتو بکن اونور.زودباش دیگه روتو بکن اونور!

صنم روشو برمیگردونه(یعنی پشت به آهیل وایمیسته)

-Ok!کلک نباشه!چشاتو ببند!حاضری؟

بعد صنمو میاره تو اتاق.سینی غذا رو میگیره و میذاره کنار

-خب تا 3 میشمرم،یک،دو،و ســــــه!

صنم چشماشو باز میکنه و میبینه آهیل اتاقو خیلی زیبا تزیین کرده!بعد به صنم یه جعبه ی کادو شده میده و میگه:((اینم برای تو!دوست دارم وقتی برمیگردی،اینو بپوشیش!))صنم با خوشحالی میگه:((الان برمیگردم!))و میره به آشپزخونه.پدر و مادر اظهر میان و میخوان که نذارن آهیل پای سیبو بخوره ولی آهیل با پول سر و ته شون رو هم میاره.بعد پای سیبو میخوره و مست میشه.صنم با لباس قرمزی که آهیل براش خریده بود برمیگرده.آهیل محو تماشای صنمه.بعد میاره میشونتش جلوی خودش و میگه:((میخوام تو هم پای سیب بخوری.خودم بهت میدمش!))و به صنم میده و صنم هم مست میشه.بعد دوتایی بعد از کُلی خندیدن(الهی اینجاش یاد وقتی افتادم که اسد و زویا شادونه خوردن.دلم کباب شد...)،با همدیگه میرقصن.بعدش میشینن جلوی تخت.صنم به آهیل میگه:((تو خیلی بدی آهیل!!!))آهیل میپرسه:((چی؟؟م...من بدم؟))صنم با سر تایید میکنه.آهیل دست به سینه میشه و قهر میکنه!!!!صنم میگه:((اگه تو بد نیستی،پس کی بده؟))آهیل یاد بچه گیش میوفته و همه چیو به صنم میگه.

عکس متحرک رقص آهیل و صنم: 

 

 

 





مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: